هر روز که می‌گذرد بیشتر از هیاهوی زندگی اجتماعی- خانوادگی خسته می‌شوم
دلم می‌خواهد به منطقه‌ای دور در طبیعت پناه ببرم؛ جایی که آدم‌ها نیستند، جایی که صدای سکوت را بشنوم، جایی که در خلوت محض خودم باشم

خلوت و تنهایی و سکوت برای من معادل آرامش است

دوست دارم همین فردا کوله‌ام را بردارم و به مزرعه‌ای دور دست بروم، روزه‌ی سکوت بگیرم و تنها گوش کنم

اما آدم‌ها هر روز استدلال‌هایی مثل ما اجتماعی خلق شدیم و تنهایی دوامی نداریم»، آدمی که تنهاست، حتما بیمار و افسرده است»، تنهایی خطرناک است» به سمتم پرت می‌کنند.خانواده بزرگ‌ترین مانع است؛ آن‌ها نمی‌دانند این هیاهو و ارتباط‌های بیهوده بیشتر از هرچیزی حالم را بد می‌کنند، نمی‌دانند چقدر در خلوت خوش‌ترم

این بندهای خانوادگی و اجتماعی مثل بندی، روحم را گرفته و عذابم می‌دهد.

در طلب تنهایی و سکوت

سکوت ,جایی ,تنهایی ,اجتماعی ,خلوت ,خانوادگی ,جایی که ,و تنهایی ,در خلوت ,بیشتر از ,هر روز

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

میوینچی-MAYVINCI چرکنویس های ذهنم... Scratch مطالبی در رابطه با دستگاه های آسیاب تاپ سکرت | مطالب تاریخی و عرفانی کتاب شناخت نمونه سوالات اتاق اصناف مرجع تخصصی کشاورزی و زراعت ایران و جهان چیست آموزش متره برآورد و آنالیزبها